روزه‌ام را با آب یخ باز می‌کنم/ گلاویز با تشنگی و آتش

خمیر را روی پاروی چوبی می‌گذارد و می‌فرستد انتهای تنور، جایی لابه‌لای حجم گُر گرفته آتش. بعد عرقی را که روی پیشانی‌اش دلمه بسته با گوشه لباس پاک می‌کند.